نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





کل کل دخترپسرا!

- یعنی اینقدی که پسرا به موهاشون میرسن، اگه به یه بوته شلغم رسیده بودن الان هلو می داد!

 

************************

 

- ببین خانوم، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پونزده هزاز کلمه برای صحبت کردن استفاده می کنند ولی زن ها از سی هزار کلمه. دیدی ثابت شد. شما زن ها بیشتر حرف می زنین تا ما مردها؟

زن: هیچ هم همچین چیزی نیست. فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره!

 

************************

 

- فرق باطری با مرد چیست؟ باطری اقلا یک قطب مثبت داره ولی مرد هیچ چیز مثبتی نداره!

 

************************

 

- به خدا میگن چرا اول مرد را آفریدی بعد زن را؟ گفت: شما هم اگه بخواهید چیز قشنگی بنویسید اول چکنویس می کنید بعد پاکنویس!

 

************************

 

- مردان از دو نوع خارج نیستند؛ یا روی سرشان خالیست، یا توی سرشان!

 

************************

 

- اونا دخترای قدیم بودن که از سوسک می ترسیدن، الان همچین سوسکت می کنن که خودتم نمی فهمی!

 

************************

 

- این آقایون محترم همچین میگن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن، خونه داری بلد نیستن که یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم میرن از صبح کار میکنن تا بوق سگ!! بابا شماها رو که باید با بیل ساعت 12 از زیر پتو بیرون آورد!

 

************************

 

- مردها مثل آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهایی را که می گویند نمی توان باور کرد.

 

************************

 

- می دونی سریع ترین راه به چنگ آوردن قلب یک مرد چیه؟ پاره کردن سینه اش با یک کارد آشپزخانه!

 

************************

 

- چرخه زندگی مردها ... در بچگی، مامان ذلیل؛ جوونی، دوست ذلیل؛ میانسالی، زن ذلیل؛ پیری، فرزند ذلیل، بعد از مرگ، ذلیل مرده...

 

************************

 

- پدر: ... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!

شوهر: ...غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی دلت خواست بکنی؟!


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 14:18 | |







زن جماعت راچه به بیرون رفتن

زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ

مسافر کناري مدام خودش را رويم مي اندازد ، دستش را در جيبش مي کند و در مي آورد ، من به شيشه چسبيده ام اما هر قدر جمع تر مي شوم او گشادتر مي شود .. موقع پياده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد مي کنند ….

 

*(تقصير خودم بود بايد جلو مي نشستم ..!!!)

 

 

مسافر صندلي پشت زانوهايش را در ستون فقراتم فرو مي کند ، يادم هست موقع سوار شدن قد چنداني هم نداشت ، بايد با يک چيزي محکم بکوبم توي سرش ، چيزي دم دستم نيست احتمالا فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلي به سمت من مي آورد….

*(تقصير خودم بود بايد با اتوبوس مي آمدم ..!!! )

 

 

اتوبوس پر است ايستاده ام و دستم روي ميله هاست ، اتوبوس زياد هم شلوغ نيست و چشمان او هم نابينا به نظر نمي رسد ولي دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت ميله اي که من دستم را گذاشته ام مي گذارد .. با خودم مي گويم ” چه تصادفي ” و دستم را جابه جا مي کنم … اما تصادف مدام در طول ميله اتفاق مي افتد …..

 

*(تقصير خودم است بايد اين دو قدم راه را پياده مي آمدم …!! )

 

 

پياده رو آنقدر ها هم باريک نيست اما دوست دارد از منتها عليه سمت من عبور کند ، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولي با هم برخورد خواهيم کرد … کسي که بايد جايش عوض کند ، بايستد ، جا خالي بدهد ، راه بدهد و … من هستم …

 

*(تقصير خودم است بايد با آژانس مي آمدم …!!! )

 

 

راننده آژانس مدام از آينه نگام مي کند و لبخند مي زند … سرم را بايد تا انتهاي مسير به زاويه 180 درجه به سمت شيشه بگيرم .. مدام حرف ميزند و از توي آينه منتظر جواب است ..خودم را به نشنيدن مي زنم … موقع پياده شدن بس که گردنم را چرخانده ام ديگر صاف نمي شود … چشمانش به نظر سالم مي آيد اما بقيه پول را که مي خواهد بدهد به جاي اينکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع مي کند … البته من بايد حواسم مي بود و دستم را با دستش تنظيم مي کردم ….

 

*(تقصير خودم است بايد با ماشين شخصي مي آمدم …!!! )

 


راننده پشتي تا مي بيند خانم هستم دستش را روي بوق مي گذارد… راه مي دهم … نزديک شيشه ماشين مي ايستد نيشش باز است و دندانهاي زردش از لبان سياهش بيرون زده است … “خانم ماشين لباسشوئي نيست ها “…. مسافرهاي توي ماشين همه نيششان باز مي شود … تا برسم هزار بار هزار تا حرف جديد مي شنوم …و مدام بايد مواظب ماشين هايي که فرمانهايشان را به سمت من مي چرخانند باشم …موقع رسيدن خسته هستم .. اعصابم به کلي به هم ريخته است

 

*(تقصير خودم است زن جماعت را چه به بيرون رفتن !!!)


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 14:15 | |







اعتراف میکنم..

 

* اعتراف می کنم پسر همسایمون دوتا سی دی از ویدیوکلوپ برداشته بود. گفتم که بده من هم ببینم. اون هم گفت به شرط اینکه یه سی دی جدید بدی. من هم که هیچی نداشتم رو یه سی دی الکی نوشتم کشتی رانی در کوهستان و بهش گفتم این فیلم رو هیچ جا ندارن. خیلی خوبه! خلاصه خیلی تعریف کردم اون دوتا سی دی رو ازش گرفتم ...

 * چند شب قبل خواب دیدم از کنار فلکه شهرداری با موتور یه تیکه خلاف رفتم تا به اون طرف رسیدم از شانس بد ما دیدم پلیس ها وایسادن میگن ایست ایست! ما هم همون وسط خیابون وایسادیم. حالا مونده بودیم یه دنده بزنیم فرار کنیم یا موتور رو بدیم تحویل شون! خواستم فرار کنم دیدم به سربازه گفت شلیک کن!!! خلاصه آخرش موتور رو گرفتن. حالا حتما میگین این چه ربطی به اعتراف کردن داره؟ آخه بعد از این خواب بدون اینکه حواسم باشه همه این ها یه خواب بوده، نیم ساعتی رو تخت داشتم فکر می کردم که حالا جریمه و دردسر آزاد کردن موتور به کنار، فردا با چی برم دانشگاه؟!

* اعتراف می کنم یه بار توی ویندوز 98 دستم خورد چند تا شورت کات پاک شد. بلد نبودم چیکار کنم. دل چرکی شدم ویندوزو پاک کردم دوباره نصب کردم!

* اعتراف می کنم یکی از سوالات دوران کودکی من این بود که تو جاده چرا ما هر چی از ماشین ها سبقت می گیریم، اول نمی شیم...

* اعتراف می کنم تو بچگی هام یه بار بابا و مامان من دعوا کردن، من هم رفتم یه عالمه حشره کش زدم به خودم که بمیرم ... وصیت نامه هم نوشتم تازه، توش حلالشون کردم که عذاب وجدان بگیرن!

* اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیر یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!

* اعتراف می کنم دو هفته قبل داشتم می رفتم جلسه، خیلی عجله داشتم، بهترین کت و شلوارم رو پوشیده بودم. باورتون نمی شه، وقتی از جلسه برگشتم خونه و درست دم در بود که فهمیدم همه این مدت با دمپایی بودم!

* اعتراف می کنم یه بار داشتم پشت سر یه بنده خدایی حرف می زدم توی یه جمعی، خیلی از دستش عصبانی بودم. یه کم هم غیرمنصفانه و البته بی ادبانه حرف زدم. وقتی حرفم تموم شد یکی از بچه ها گفت: دیگه چیزی نمیخوای بهش بگی! گفتم: چرا، هر چی به او عوضی بگم حقشه اما همین بسشه، چطور مگه؟ گفت: چون هفته قبل اومده خواستگاری خواهرم و عقد کردن. الان تقریبا هر شب می بینمش، گفتم پیغامی داری بهش برسونم...


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 14:0 | |







اگه پسرانبودن

اگه پسرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟

اگه پسرا نبودن به کی می گفتن اوا خواهر ؟

اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟

اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟

اگه پسرا نبودن کي خونه رو مي کرد باغ وحش؟

اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟

اگه پسرا نبودن کی خالی می بست ؟

اگه پسرا نبودن دخترا به چي مي خنديدن؟

اگه پسرا نبودن کی چرت وپرت می گفت ؟

اگه پسرا نبودن کی زورگویی می کرد ؟

اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟

اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟ (هههههههه)

اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟

اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟

اگه پسرا نبودن کي تو کلاس مي رفت گچ مي ياورد؟

اگه پسرا نبودن کي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟

اگه دخترانبود؟

اگه دخترا نبودن کی یه ساعت جلوی اینه وامیستاد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا به کی متلک می گفتن ؟

اگه دخترا نبودن کی به مامان جون کمک می کرد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا صبح تا شب با کی حرف می زدن؟

اگه دخترا نبودن کی درس می خوند ؟ (هههههههههه)

اگه دخترا نبودن کی نازمی کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی از سوسک می ترسید ؟

اگه دخترا نبودن کی جیغ می زد ؟

اگه دخترا نبودن کی خودشو واسه پسرا لوس می کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی خواهرشوهرمی شد ؟

اگه دخترا نبودن جراحان پلاستیک ، دماغ کیوعمل می کردن ؟

اگه دخترا نبودن کی عزیز بابا بود ؟

اگه دخترا نبودن به کی می گفتن صغری ؟

اگه دخترا نبودن کی مانتوی تنگ می پوشید


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 13:52 | |







آموزش ضایع کردن دختردرجمع!

۱) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ...... همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن .  نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه

۲ ) اگه دیدین دختر با عجله داره راه میره یا اگه دیدین یه دختر داره میدوه... شما از پشت سر دنبالش کنید و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد ... اگه دختر وایساد و شما رو نیگاه کرد بازم داد بزنید که : دزد همینه که ایستاده . اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت خوش به حالتون میتونید یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و از این کار لذت ببرین ولی اگه وایساد و فرا نکرد برای اینکه ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنید آی دزد....

۳ ) توی تاکسی اگر یه دختر کنارت نشسته بود .. وقتی که خواستین پیاده بشین بهش بگین مگه نمیای ؟اون هاج و واج شمارو نگاه میکنه . بهش فرصت ندین و بگین چرا انقدر زود جا زدی ؟ بعدش در تاکسی رو ببندین و برین و ما بقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنید

۴ ) توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و بگین معذرت می خوام دیر کردم . خب چیکارم داشتی که گفتی بیام اینجا ؟ ( باید یه جایی باشه که چند نفر حضور داشته باشن ) معلومه که اون انکار می کنه . بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه و این رنگ روسریمه ؟ باز هم اون انکار میکنه . شما این طوری ادامه بدین : خب اگه از اینایی که اینجا نشستن خجالت میکشی بریم یه جای خلوت... مطمئن باشید اون داغ میکنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و یه کاغذ جلوش بندازین سر کا گذاشتی منو ؟ بیا اینم شماره ای که دادی ... دیگه به من زنگ نزن وگرنه می دمت دست پلیس بعدش ول کنین برین

۵ ) توی جمع یه سی دی بهش بدین . بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه ... اگه بازم از اینا داری بهم بده قیمتش هرچی باشه قبوله .... اونم اینور و اونورو نیگاه میکنه میگه اشتباه گرفتی آقا ( یا شایدم فوش خار و مادر بکشه به جونتون ) شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده توی جمع هستین و ازش معذرت بخواین و برین سر جاتون بشینین .

۶ ) مثل معتاد ها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو و به لهجه ی معتادی بگین : خانوم دشتم به دامنت از اون چیزا که دیلوز دادین باژم هملاتون هشت ؟ دالم میمیلم از خمالی به جون تو . هرچی منتظل موندم نیومدین و خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم بیا اینم پولش ... اون رنگ عوض میکنه ( سیاه سفید سرخ قهوه ای آبی ) و انکار میکنه ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین ... دوباره انکار میکنه .... شما بگین : خانوم من شبا لوی ژوغال می خوابم من به اندازه ی کافی شیاه هشتم خواهشا تو دیگه مالو شیاه نکن....


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 13:45 | |







پ ن پ

 دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟
میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!
***

آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه زنگ لوله هاست؟
پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته..!
***

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلو در پارک کرده میگه میخوای بری تو؟
پـَـــ نــه پـَـــ در و باز کردم هوای کوچه عوض شه
***

رفتم فست فود گارسون دختر اومده میگه غذا میل دارین ؟!
میگم پـَـــ نــه پـَـــ بشین ۲ دقیقه اومدم خودتو ببینم همش تو اشپزخونه ای!!!
***

رفتم حموم داد زدم میگم این آب چرا ســـــــــرده؟!!!! بابام میگه داری دوش میگیری؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارم تمرین های دوره غواصی رو تو تشت دوره میکنم …
***

رفتم خاستگاری میرم تو اتاق که با دختره خصوصی صحبت کنم دختره میگه میخای باهام ازدواج کنی
میگم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم باهم خاله بازی کنیم حوصلم سررفته بود
***

پسره به دوستش میگه:GF همون دوست دختره؟!؟! دوستش
میگه پـَـــ نــه پـَـــ مخفف گوجه فرنگیه
***

جارو دستم بود داشتم می رفتم اتاقمو جارو بزنم … عمه ام دید گفت داری میری جارو بزنی؟
پـَـــ نــه پـَـــ زنگ زدم بچه ها بیان قسمت هشت هری پاترو بسازیم
***

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!
***

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!
...........پ ن پ های جالب و با حال..............
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم!
...........پ ن پ های جالب و با حال..............
با دوستم رازِ بقا میدیدیم بهم میگه:شیرایِ نَر همشون صورتاشون مو داره !!!
گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ فقط اونائی که عضو پایگاه مقاومت بسیج جنگلن اینطورین
...........پ ن پ های جالب و با حال..............
دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!
...........پ ن پ های جالب و با حال..............
اومده تو اتاق ،قابِ عکسِ رو دیوار و دیده میگه : وای داداشتــــــــــــه؟؟؟
میگم: آره
میگه : عکسشـــــــــــــه؟؟؟
میگم پـــَــ نَ پـــَـــ خودشه ، گذاشتمش رو دیوار با دمپایی کوبیدم رو صورتش،چسبیده به دیوار!!!


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 13:40 | |







اَه … انقدر بدم میاد ظهر میخوابی ، بعد که بیدار میشی هیشکی نیست
همه ی چراغا هم خاموشه!
نمیفهمی شب خوابیدی الان صبحه یا ظهر خوابیدی الان شبه ..!!!!

 


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 13:37 | |







هرکس به طریقی دل ما میشکند....
ماشالا همه هم مبتکر و خلاق، از هیچ روشی هم دریغ نمیکنن..
:)):)):))

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 13:36 | |







پسر ایرانی كیست؟ . . . . .... . . . . . . . انسانی فوق العاده مظلوم که به خاطر دلسوزی و گریه دخترا با آنها دوس میشه و سر معرفت پول به پاش میریزه و از سر سادگی تعویض میشه ...

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 13:35 | |







موند به دلمون یه بار بریم سینما و فقط یه فیلم نیگا کنیم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لامصب هر صندلیو نیگا میکنی یه فیلم جداگانست.همه هم صحنه دار.

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 20:6 | |







خخخخخخخخخ

پسره ﻋﮑﺴﺸﻮ ﺭﻭ ﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﻨﺪﺍﺯﻥ ﻫﻤﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﻭ ﺗﺮﮎ ﻣﯿﮑﻨﻦ


ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ

ﻧﻮﺷﺘﻪ: ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ:))


دیوار کجاست سرمو بکوبم بهش...

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 19:59 | |







بیشتر مشکلاتتون با دوس دخترتون زیر سر دوستِ صمیمیه دوس دخترتونه، مطمئن باشین

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 10:43 | |







امروز صبح یه دختره با ماشین مدل بالا جلو پام ترمز زد

درو باز کرد گفت "بپر بالا " ...

.

.

.

.

همون جا فهمیدم این یه امتحان الهی ، سوار نشدم ...
یه همچین آدمیم ....

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 10:43 | |







یکی از دلایلی که آیفون 5 نمیخرم اینه که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پولشو ندارم ! :|

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 10:43 | |







بروسلی رو کشتن ,,تختی روکشتن,,داداشی رو کشتن,,ولی تا حالا دیدی یه معتادرو بکشن؟
نتیجه اخلاقی:ورزش بیشتر از اعتیاد برای سلامتی ضرر داره

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 8:33 | |







خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 8:31 | |







بخدا با عجیجم میشه کنار اومد
با عجقم میشه کنار اومد
به قرعان با چیتال میتونی(چیکار میکنی) میشه کنار اومد

ولی دیگه با ' دوسد دالم یه خلده ، قد یه سوکس ملده ، سلت کلاه گذاشتم ، سوکسه هنوز نملده'

نمیشه
والا نمیشه
بلا نمیشه
از اعصاب من خارجه دارم دیوونه میشم
*

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 8:24 | |







آقا به دنیا اومدیم انقلاب شد
حرف زدیم جنگ شد
راه رفتیم کودتا شد
رفتیم مدرسه جنگ تموم شد
درس خوندیم هی نظامها عوض شد

رفتیم دانشگاه کنکور ول شد
رفتیم سرکار مملکت تحریم شد
خواستیم ازدواج کنیم طلا گرون شد
گفتیم بریم خارج پاسپورتمون دی پرت شد
با این شرایط که پیش میره فکر کنم مشکل از ما باشه اگه بمیریم شاید دنیا بهشت شد

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 8:22 | |







جالبه، روز کودک دقیقاً ۹ ماه بعد از ولنتاینه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
قضیه یکم مشکوک نیست…!?


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:49 | |







داشتم تو خیابون را میرفتم یه دختره با دوس پسرش دعواش شده بود یهو برگشت گفت:
خیـــــــــــلی آشغالی... من با تو تایتانیک بودم تو با من امریکن پای!

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:49 | |







ریــــدن تـو لیــــوان دادن دستمـــون ، بعــد میـگن به نیمـــه پـُرِ لیــوان نگـــاه کن . . . !!!:D

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:35 | |







ما اگه پای سفره بگیم مامان دستت درد نکنه چقد غذات خوشمزه شده ،
مامان خانم شکست نفسی میکنه میگه نه مامان گشنته فکر میکنی خوشمزه شده …
اگه بگیم این چیه درست کردی ؟ چقد بدمزست ؟
میگه تو سیری … بلندشو برو گمشو اینقد ایراد نگیر …
یعنی الان وضعیتمون اینه !


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:31 | |







یه جایی خوندم که باید یه سنگ بندازی تو رابطت تا ببینی چقد عمیقه …
هیچی دیگه منم انداختم …
یعنی عمق سینک ظرفشویی از عمق رابطمون بیشتره !!!!

[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:31 | |







یه بار ی پسره بهم گفت عاشقم شده
گفتم خواهرم از من بهتره ها ، اوناهش پشته سرته
پسره برگشت دید کسی نیس
گفتم بیلاخ ،اگه عاشقم بودی بر نمیگشتی
جدیدا شنیدم این خاطره منو با نام کوروش کبیر مینویسن این ور اون ور =))
عجب آدمایی‌ پیدا میشن ها !!!!!!!!!!
 


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:29 | |







یکی از فانتزی‌هام اینه که یه پسرو که داره میره زیر ماشین نجات بدم، بعد سرم رو بندازم پایین برم... وقتی داد زد اسمت چیه ؟! یه لحظه سرم رو بچرخونم ,دوباره برگردم تو افق ناپدید شم:))
 


[+] نوشته شده توسط آیدا و عليرضا در 16:28 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد